تا بسته بند زلف پریشان گشاده ای
صد نافه مشگ بر گل خندان گشاده ای
ما را که دست بر رگ صد دل نهاده ایم
دل بسته ای به زلف و رگ جان گشاده ای
سینه مکن به بستن دل زان قبل که تو
دل بسته ای نه ملک خراسان گشاده ای
خندی ز گریه من و آنگه گمان بری
کاب بقا ز چشمه حیوان گشاده ای
بستیم عهد که دل نشکنی دگر
چونست پس که گوی گریبان گشاده ای؟
گفتیم که بر مجیر گشایی در وصال
تو هر چه در فراق درست آن گشاده ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و پیچیدگی عشق و دلدادگی پرداخته است. شاعر از معشوق میخواهد که زلفهای پریشان خود را باز کند و بر زیباییهایش بیفزاید. او به احساسات عمیق خود اشاره میکند و بیان میکند که چقدر به دلش بستگی دارد. علاوه بر این، شاعر به روابط عاشقانه پرداخته و از لزوم ایجاد اعتماد و وفاداری در عشق صحبت میکند، در حالی که از غم و اندوه ناشی از جدایی نیز مینالد. در نهایت، او از معشوق میخواهد که به وعدههای پیشین وفا کند و به او بیتوجهی نکند.
هوش مصنوعی: وقتی که رشتههای گیسوی آشفتهات را باز میکنی، بوی خوشی همچون عطر مشک بر صورت گلهای خندان پخش میشود.
هوش مصنوعی: ما که خود را به شدت به احساسات و دلمشغولیهای قلبیامان پیوند زدهایم، تو با زلفت ما را تحت تاثیر قرار دادهای و به زندگی و روح خود گشودهای.
هوش مصنوعی: به خودت سخت نگیرو دل خودت را محکم نکن، چرا که تو خودت دل را بستهای و نه اینکه سرزمینی را فتح کردهای.
هوش مصنوعی: با لبخندت بر گریههای من بخند و سپس گمان کن که از چشمه حیات، درخت زندگی را شکوفا کردهای.
هوش مصنوعی: ما عهدی بستیم که دیگر دل یکدیگر را نشکنیم. حالا چه شده است که تو به راحتی از این عهد گذشتهای و به من آسیب میرسانی؟
هوش مصنوعی: ما گفتیم که اگر در راه رسیدن به تو، دوستی و نزدیکی را بگشایی، هر چه در جدایی و دوری پیش آمده، درست همانقدر باز شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.