دریغا قصه دردت چنین مشکل نبایستی
ره درد ترا جز وصل تو منزل نبایستی
اگر چه غرقه شد کشتی به دریای غمت دل را
کنارم هر شبی از دیده چون ساحل نبایستی
مرا بهر رضای تو دلی بایستی انده کش
غلط گفتم که با این غم مرا خود دل نبایستی
چو کردم حاصل عمرم فدای خاک پاک تو
دل سرگشته از وصل تو بی حاصل نبایستی
مجیر خسته در کارت ندیدست از فلک یاری
تو گر زو غافلی شاید فلک غافل نبایستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.