عقل من در عشق خواری می کشد
صبر باری بی قراری می کشد
هر شبی بر اشگ چشمم تا به روز
دست هجرانت سماری می کشد
روز روشن کار دل آسانترست
رنج تو شبهای تاری می کشد
پای تو عالم ندارد تا ترا
سر سوی زنهار خواری می کشد
آنکه تا او بود غمخوار تو بود
از غمت یارب چه خواری می کشد
گفتمت یک بوسه گفتی جان بده
دلبرا کیکت عماری می کشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.