با غمت دل زحمت جان بر نتافت
جان که زلفت دید ایمان بر نتافت
عقل با درد تو از درمان گریخت
بوالعجب دردا که درمان بر نتافت
تیر مژگانت ز باریکی که بود
چند کردم جهد، پیکان بر نتافت
دل ز عشق و عشوه گرمت بسوخت
حجره ای رخت دو سلطان بر نتافت
دیده چون از خون دل پر شد بریخت
تنگ جایی بود طوفان بر نتافت
هر چه می خواهی بکن کز آسمان
هیچ نامد بر زمین کان بر نتافت
دفتر از دل ساخت در عشقت مجیر
کانچه جورت کرد دیوان بر نتافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.