گنجور

 
سلطان باهو

بارها گفتم ترا دل بارها

گرد این هرگز مگرد این کارها

تو نه ء واقف ز درد دلبران

عشق آسان نیست، مشکل کارها

بوالهوس گر رو بر راهش آورد

می‌خلد در پای‌هایش خارها

جای آسایش ندیدی ای دلا

بالیقین دان شعله‌های نارها

دم زدن در راه عشق یار نیست

پاره شو در راه او صد پارها