تجوع ترانی تجرد تصل
چه خوش لذت آید چشی گر عسل
عسل نیست جز جوع مردان حق
چرا باز پرسی ازین لاتسل
تو راه صفا گر بجوئی بیا
که جوی مصفاست راه رسل
مجرد نهء گر تو قید همه
کجا وصل با آنکه او بی مثل
بجان خود مجرد شو، ای یار بس
که وصل این کمالست و ز غیر گسل
شنو حین قدر یار باهُو هنوز
مجرد شو از جمله ناید خجل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بگشت از برش چرخ سالی چهل
پر از هوش مغز و پر از رای دل
چو سر کفته شد غنچۀ سرخ گل
جهان جامه پوشید همرنگ مل
چو جودش ببارد نبارد اَمَل
چو تیغش بخندد بگرید اجل
گسستم ز دنیای جافی امل
تو را باد بند و گشاد و عمل
غزال و غزل هر دوان مر تو را
نجویم غزال و نگویم غزل
مرا، ای پسر، عمر کوتاه کرد
[...]
چنین داد پاسخ بُت دل گسل
که خورشید پوشید خواهی به گل
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.