پروانه ای موجود ظریف
پروانه ای مخلوق شریف
ای صاحب پرهای لطیف
چون شد که از دشمن تو پروا نکنی
جز جانب آتش تو پروا نکنی
رسم فداکاری خوش آموختهای
خود را برای دیگران سوختهای
جز عاشقی چیزی نیاموختهای
باید دلا تقلید پروانه کنی
جان را فدای روی جانانه کنی
مُردی توای پروانه و مُرد هنر
موسیقی و حسن و کمالات دگر
ای شمع خائن، شو ز غم زیر و زبر
پروانه را کشتی و حاشا نکنی
ای شمع بیپروای دنی
پروانه را کشتی علنی
یارب که امشب را تو فردا نکنی
یارب که امشب را، که امشب را تو فردا نکنی
ای روح پروانه تو در بهشت برین
یادی از ما نکنی
* * *
آن خوشنوا مرغ سحری
رنجیده از خوی بشری
شد، تا به فردوس برین ناله کند
گلبانک آزادی در آن صفحه، در آن صفحه زند
چشم قضا زد ره به شیرین سخنش
قفل خموشی زد اجل بر دهنش
کنج قفس را کرد بیتالحزنش
غافل که این بلبل قفس میشکند
پروانه ای مرغ سحرم
ز مردنت خون شد جگرم
دیگر به موسیقی تو غوغا نکنی
شوری و شهنازی، و شهنازی تو برپا نکنی
ای روح پروانه
چرا عزیز من
یادی تو از ما نکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.