گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

چندگویی چرا مانده ویران

هند و افغان و خوارزم و ایران

چندگویی چرا جسته مأوا

خرس پتیاره بر جای شیران

چندگویی چرا روز حاجت

مانده ازکار، دست دلیران

چندگویی چرا ما اسیریم

زانکه آزادی ما اسیران

جنبش و دوستی و وداد است

روز یکرنگی و اتحاد است

ثروت وملک و ناموس ومذهب

چار چیز است در ما مرکب

ثروت و ملک و ناموس ما را

برده این اختلافات مذهب

اختلافات مذهب در اسلام

روزما را سیه کرده چون شب

عزت ما به دو چیز بسته است

اتحاد اول و بعد مکتب

کاین دو، اول طریق ارشاد است

روز یکرنگی و اتحاد است

اجنبی یارگردد نگردد

خصم‌، غمخوارگردد نگردد

آنکه بیمار را زهر داده است

خود پرستارگردد نگردد

وآنکه صد بی‌وفایی به ماکرد

او وفادارگردد نگردد

زبن خرابی که درکار ما هست

سخت‌تر کار گردد نگردد

زین سبب چاره صلح و سداد است

روز یکرنگی و اتحاد است

هند و ترکیه و مصر و ایران

تونس و فاس و قفقاز و افغان

در هویت دو، اما به دین‌، یک

مختلف‌، تن ولی متحد، جان

جملگی پیرو دین احمد

جملگی تابع نص قرآن

مسلمی گر بگرید به طنجه

مؤمنی نالد اندر بدخشان

آری این راه و رسم عباد است

روز یکرنگی و اتحاد است

وقت حق‌خواهی و حقگزاری‌ست

روز دینداری و روز یاری است

حکم اسلام و حکم پیمبر

بر تو و او و ما جمله جاری است

ما و اویی نباشد در اسلام

کاین سخن‌ها ز دشمن شعاری است

چار یار نبی صلح بودند

زین سبب جنگ ما و تو خواری است

تیشهٔ ریشهٔ دین عناد است

روز یکرنگی و اتحاد است