توگویی مگر مرغ دستانسرای
به ژاغر نهان کرده باریک نای
نه نای و نه انگشت نایی پدید
نه لب کاندر آن نای دم دردمید
نوازد به جادوگری نای خویش
فزاید بهر نغمه آوای خویش
تو گوییبر آن تنگ و باریک شاخ
گشاده یکی بزمگاهی فراخ
نوازندگانی سر از باده مست
به خنیاگری برده یکباره دست
همآهنگ، با نایها، چنگ ها
درآمیخته جمله آهنگها
همه سازها بر اغانی زنند
اوانی همی بر اوانی زنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.