گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

در ده شراب کهنه که آمد بهار نو

برخوان سرود تازه که شد روزگا‌ر نو*

برکن شعار کهنه ز تن این زمان که باغ

پوشیده است بر تن گلبن شعار نو

طی گشت هرج و مرج زمستان کز آسمان

آورده‌اند بهر چمن مستشار نو

دردا که کهنه کار وزیران ملک ما

هر روز نو شدند و نکردندکار نو

فصلی چنین بهار سه چیز است شرط عیش

عشق نو و نشاط نو وگلعذار نو