زبن شه نادان، امید ملکرانی داشتن
هست چون از دزد، چشم پاسبانی داشتن
کذبو جبنو احتکار و خست و رشوهخوری
هیچ ناید راست با تاج کیانی داشتن
هیچ نتوان بیفر سیروس و برز داربوش
فر دارایی و برز خسروانی داشتن
هست امید خیر ازین گندمنمای جوفروش
چون به نالایق زمین، گندمفشانی داشتن
کی سزد از ارتجاعیزاده، قانونپروری
کی سزد از گرگ امید شبانی داشتن
گرگزاده عاقبت گرگ است و بیشک از خریست
گوسفند از گرگ چشم مهربانی داشتن
شاه تنپرور به تخت اندر بدان ماند درست
ماده گاوی زین و برگ از زر کانی داشتن
بود در عهد کیان رسمی که باید شهریار
بر عدو هر سال قهر قهرمانی داشتن
پادشاهی را که بر روی زمین شمشیر نیست
بینصیب است از نصیب آسمانی داشتن
شاه آن باشد که با شمشیر گیرد ملک را
پادشاهی نیست ملک رایگانی داشتن
ملک چون بیزحمت آید بگذرد بیدردسر
تاج بیزحمت چه باشد؟ سرگرانی داشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن
نیست گشتن، لیک عمر جاودانی داشتن
عقل را دیباچهٔ اوراق هستی ساختن
علم را سرمایهٔ بازارگانی داشتن
کشتن اندر باغ جان هر لحظهای رنگین گلی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.