گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

افتاده‌ایم سخت به دام

در جنگ این گروه لئام

قومی ندیده سفرهٔ باب

جمعی ندیده چهرهٔ مام

یک‌سر ز جهل‌، دشمن‌علم

جمله به طبع‌، خصم کرام

ما صاحب ستور ولیک

در چنگ این گروه‌، زمام

در فضل‌، ناتمام ولی

در بددلی و جهل‌، تمام

کرده بسی حرام‌، حلال

کرده بسی حلال‌، حرام

بگریخته به مذهب دیو

از مذهب رسول و امام

خصم انام و دشمن ملک

منفور ملک و خیل انام

دارند ازو طمع‌، زر و مال

بر هرکه می‌کنند سلام

بنشسته بر بساط طرب

از شام تا سپیدهٔ بام

تا شام‌، غرق حیلهٔ روز

تا روز، مست جرعهٔ شام

روز آشنای مکر و حیل

شب آشنای شرب مدام

بسته ز کید و مکر و فریب

همچون زنان به روی‌، پنام

نه دستیار عز و شرف

نه پای‌بند شهرت و نام

جمعی فضول و منکر فضل

برخی عوام و خصم عوام

لرزنده از خیانت و خوف

پیش بروز شورش عام

هرگز به حق نکرده قعود

هرگز به حق نکرده قیام