گنجور

 
شیخ بهایی

نان و حلوا چیست؟ ای نیکو سرشت

این عبادتهای تو بهر بهشت

نزد اهل حق، بود دین کاستن

در عبادت، مزد از حق خواستن

رو حدیث ما عبدتک، ای فقیر

از کلام شاه مردان، یاد گیر

چشم بر اجر عمل، از کوری است

طاعت از بهر طمع، مزدوری است

خادمان، بی‌مزد گیرند این گروه

خدمت با مزد، کی دارد شکوه؟

عابدی کاو اجرت طاعات خواست

گر تو ناعابد نهی نامش، رواست

تا به کی بر مزد داری چشم تیز!

مزد از این بهتر چه خواهی، ای عزیز

کاو تو را از فضل و لطف با مزید

از برای خدمت خود آفرید

با همه آلودگی، قدرت نکاست

بر قدت تشریف خدمت کرد راست