گنجور

 
شیخ بهایی

نان و حلوا چیست؟ اسباب جهان

کافت جان کهانست و مهان

آنکه از خوف خدا دورت کند

آنکه از راه هدی دورت کند

آنکه او را بر سر او باختی

وز ره تحقیق، دور انداختی

تلخ کرد این نان و حلوا کام تو

برد آخر، رونق اسلام تو

برکن این اسباب را از بیخ و بن

دل دل، این نارهوس را سرد کن

آتش اندر زن در این حلوا و نان

وارهان خود را از این باد گران

از پی آن می‌دوی از جان و دل

وز پی این مانده‌ای چون خر به گل

الله الله، این چه اسلام است و دین

ترک شد آئین رب العالمین

جمله سعیت، بهر دنیای دنی است

بهر عقبی، می‌ندانی، سعی چیست

در ره آن موشکافی، ای شقی

در ره این، کند فهم و احمقی