بتا تا زار چون تو دلبرستم
به تن عود و به سینه مجمرستم
اگر جز مهر تو اندر دلم بی
به هفتاد و دو ملت کافرستم
اگر روزی دو صد بارت بوینم
هَنی مشتاق بار دیگرستم
فراق لاله رویان سوته دیلم
وز ایشان در رگ جان نشترستم
منم آن شاخه بر نخل محبت
که حسرت سایه و محنت برستم
نه کار آخرت کردم نه دنیا
یکی بی سایه نخل بیبرستم
نه خور نه خواب دیرم بی تو، گویی
به پیکر هر سر مو خنجرستم
جدا از تو به حور و خلد و طوبی
اگر خرسند گردم کافرستم
چو شمعم گر سراندازند صدبار
فروزندهتر و روشن ترستم
مرا از آتش دوزخ چه غم بی
که دوزخ جزوی از خاکسترستم
سمندروَش میان آتش هجر
پریشان مرغ بیبال و پرستم
درین دیرم چنان مظلوم و مغموم
چو طفل بی پدر بی مادرستم
نمیگیرد کسم هرگز به چیزی
درین عالم ز هر کس کمترستم
به یک ناله بسوجم هر دو عالم
که از سوز جگر خنیاگرستم
به بالینم همه الماس سوده
همه خار و خسک در بسترستم
مثال کافرم در مومنستان
چو مؤمن در میان کافرستم
همه سوجم همه سوجم همه سوج
به گرمی چون فروزان اخگرستم
رخ تو آفتاب و مو چو حربا
و یا پژمان گل نیلوفرستم
به مُلک عشق روح بینشانم
به شهر دل یکی صورت پرستم
رخش تا کرده در دل جلوه از مهر
به خوبی، آفتاب خاورستم
بمیر ای دل که آسایش بیابی
که مو تا جان ندادم وانرستم
مو از روز ازل طاهر بزادم
ازین رو نام، بابا طاهرستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از بابا طاهر عریان، شاعر عارف و معروف ایرانی، به بیان احساسات عمیق عاشقانه و دلدادگی او تعلق دارد. شاعر خود را همچون شمعی میداند که در آتش عشق میسوزد و به مرور، حسرت و فراق را با توصیفاتی زیبا و پرشور بیان میکند. او از درد جدایی و ناکامی در عشق مینالد و در عین حال، عشق به معشوق را تنها دلیل زندگیاش میداند. شاعر حتی از دوزخ و جهنم نمیترسد، زیرا برای او تنها عشق معشوق ارزشمند است. به طور کلی، این شعر نشاندهنده عواطف عمیق و تعهد شاعر به عشق و زیباییهای آن است.
هوش مصنوعی: ای معشوق! تا وقتی که تو هستی، من از درد و غم زار میزنم. در تنم آتش عشق میسوزد و در دلم شعلههای longing وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر غیر از عشق تو در دلم باشد، حتی اگر به هفتاد و دو ملت هم بپیوندم، کافر خواهم بود.
هوش مصنوعی: اگر روزی دوصد بار هم تو را ببینم، باز هم به دیدنت مشتاق و امیدوارم.
هوش مصنوعی: دور بودن از معشوقانی که مانند لاله هستند، برایم مانند زخم عمیق و دردناکی است که در جانم نفوذ کرده است.
هوش مصنوعی: من همان شاخهای هستم که روی درخت عشق رشد کردهام و به خاطر سایهاش و سختیهایی که کشیدهام، دلتنگی و حسرت دارم.
هوش مصنوعی: من نه به فکر آخرت بودم و نه به دنبال دنیا، مثل درختی هستم که هیچ سایهای ندارد و بیبرگ است.
هوش مصنوعی: بدون تو نه میتوانم بخوابم و نه آرامش داشته باشم، انگار که هر یک از موهایم در حال بریدن و آسیب دیدن است.
هوش مصنوعی: اگر از تو جدا باشم و به بهشت و نعمتهای آن هم راضی شوم، باز هم کافر خواهم بود.
هوش مصنوعی: مانند شمعی هستم که هر بار که سرم را به پایین ببرند، بیشتر میدرخشم و روشنتر میشوم.
هوش مصنوعی: من از آتش دوزخ نگران نیستم، چون دوزخ بخشی از وجود من است و من خودم را مانند خاکستر میبینم.
هوش مصنوعی: من همچون پرندهای بیبال و پر، در آتش جدایی دچار پریشانی هستم، در حالی که سمندروشم (اسبی پرتوان و سریع) در این آتش در حال سوختن است.
هوش مصنوعی: در این مکان، من به شدت تنها و غمگین هستم، مانند کودکی که پدر و مادر ندارد.
هوش مصنوعی: هیچ چیز در این دنیا نمیتواند مرا از کسی دیگر کمتر کند، به قدری که من از آن فرد ناچیزتر باشم.
هوش مصنوعی: با یک ناله میتوانم تمام هستی را از غم و درد دلآشوبم پر کنم که به خاطر سوزش جگرم آهنگ میزنم.
هوش مصنوعی: در کنار من همه چیز پر از زواید و خاشاک است و هیچ ارزش خاصی ندارد.
هوش مصنوعی: من در جامعهای که پر از مؤمنان است، مانند کافری هستم؛ یعنی حس میکنم که در میان افراد مؤمن جایی ندارم و احساس بیگانگی میکنم.
هوش مصنوعی: من در هر جا و هر زمانی حضور دارم و همچون شعلهای سوزان گرم و سرشار از نشاط هستم.
هوش مصنوعی: چهرهات مانند آفتاب میدرخشد و موی تو چون گیاه حوراست. من از زیبایی تو به گل نیلوفر تشبیه کردهام.
هوش مصنوعی: من در سرزمین عشق، بیهیچ نشانی از وجودم، روحی دارم. در دل شهر، فقط یک تصویر را پرستش میکنم.
هوش مصنوعی: هنگامی که چهرهام به خاطر محبت و زیباییام در دلها میدرخشد، مانند آفتاب صبحگاهی میتابد.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر بمیری، شاید آرامش پیدا کنی، اما من تا زمانی که مو از جانم جدا نشده، هرگز تسلیم نمیشوم.
هوش مصنوعی: من از روز نخست در پاکی و نیکی به دنیا آمدهام، به همین خاطر نامم بابا طاهر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترا زین پس نگر تا چون پرستم
به پیشت جان به خدمت چون فرستم
من آن مسکین تذرو بیپرستم
من آن سوزنده شمع بیسرستم
نه کار آخرت کردم نه دنیا
یکی خشکیده نخل بیبرستم
تو میگویی که مرد مرد رستم
برو کز رخش آید کار رستم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.