باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۶ دلِم تنگه ندانِم صبر کِردِن ز دلتنگی بُوِم راضی بِمِردِن ز شرم روی تِه مو در حِجابِم ندانِم عرض حالِم واته کِردِن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از دل تنگی و احساس ناراحتی خود میگوید. او نمیداند چطور صبر کند و از دلتنگی راضی به مرگ است. همچنین، به خاطر شرم و حجاب خود، نمیتواند احساساتش را بیان کند و نمیداند چگونه حالش را به معشوق خود منتقل کند.
هوش مصنوعی: دل من خیلی گرفته است و نمیدانم چطور میتوانم صبر کنم. از دلتنگی به سر میبرم و رازی در خودم دارم که با این حال باید به زندگی ادامه بدهم.
هوش مصنوعی: به خاطر حیا و شرم، نمیدانم چگونه حال خود را از پشت حجاب توضیح دهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نداند زیرک آن را وصف کردن
نداند دیو در وی راه بردن
اگر جرمی است، اینک تیغ و گردن
ز تو کشتن ز من تسلیم کردن
چو کار من مرا بایست کردن
فکندم کاهلی کردن ز گردن
ز من بشنو حدیث بخل خواجه
که نتوان خوبتر زین وصف کردن
اگر روزی مصافی آیدش پیش
نهد حالی به زخم تیغ گردن
نیندازد به دشمن تیر از بخل
[...]
نشاید از تو چندین جور کردن
نشاید خون مظلومان به گردن
مرا بهر تو باید زندگانی
وگر نی سهل دارم جان سپردن
از آن روزی که نام تو شنیدم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.