باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲ بر سیر اگر نهاده ای دل، ای دوست چون سیر به یک بار برون آی از پوست زنهار مگرد گرد این راه مخوف تا همچو پیاز خاطرت تو بر تو ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به دوستش میگوید اگر دلتان سر هم دارد، بهتر است مانند سیر، سریعاً از محدودیتها خارج شوید. او هشدار میدهد که در این مسیر خطرناک نمانید تا مبادا همچون پیاز، نگران و دردآور شوید.
هوش مصنوعی: اگر دلِ تو به سفر رفته، ای دوست، مانند سیر که باید یکباره پوستش را entfernen کند، از قید و بندها آزاد شو و به زندگی جدیدی قدم بگذار.
هوش مصنوعی: مراقب باش که به این مسیر خطرناک پا نگذاری، زیرا ممکن است مثل پیاز، خاطراتت به تو آسیب برسانند و دردناک شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشکفته گلیست بر رخ فرخ دوست
نی نی گل نیست آن رخ فرخ اوست
همچون گل سرخ پوست آن برگ نکوست
هرگز دیدی که سرخ گل دارد پوست
ایزد که جهان به قبضهٔ قدرت اوست
دادهست ترا دو چیز کان هر دو نکوست
هم سیرت آنکه دوست داری کس را
هم صورت آنکه کس ترا دارد دوست
گر درد دهد به ما و گر راحت دوست
ا ز دوست هر آن چیز که آید نیکوست
ما را نبود نظر به خوبی و بدی
مقصود رضای او و خشنودی اوست
آن کس که ز بهر او مرا غم نیکوست
با دشمن من همی زید در یک پوست
گر دشمن بنده را همی دارد دوست
بدبختی بنده دان ، نه بد عهدی دوست
تا کی باشم صبور در محنت دوست
کارام دل و جان من از دیدن اوست
گر زین دوستی ترا بدرّاند پوست
از دوست همیشه دور بودن نه نکوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.