ای گشته پراکنده سپاه و حشمت
گرینده ندیمان و غریوان خدمت
بر کوس و سپاه تو ز تیمار غمت
خون می بارد ز دیده شیر علمت
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
ای گشته پراکنده سپاه و حشمت
گرینده ندیمان و غریوان خدمت
بر کوس و سپاه تو ز تیمار غمت
خون می بارد ز دیده شیر علمت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و اندوه دربارهٔ پراکندگی سپاه و قدرتها سخن میگوید. شاعر از گریهٔ ندیمان و خدمتگزاران میگوید و بیان میکند که بر اثر غم و نگرانی برای فرماندهای که مانند شیر است، اشکهایشان همانند خون از دیدگانشان میریزد.
هوش مصنوعی: ای لشکر و مقام که در حال تفرقه و نابودی هستید، دوستان و نزدیکان نیز به خاطر این وضعیت غمگین و پریشان حالند.
هوش مصنوعی: در این جمله، شاعر به شدت احساساتی را که از غم و اندوه ناشی از ناکامیها یا فراق ایجاد شده، توصیف میکند. او میگوید که در میدان جنگ یا مبارزه، از چشمان او اشک میریزد و نشان از تأسف و درد اوست. همچنین، اشارهای به شخصیت او که به عنوان یک جنگجو و فرد شجاع شناخته میشود، دارد و بیان میکند که با وجود این غم و اندوه، هنوز هم سرسخت و مقاوم است. این جمله تصویری از جنگ و غم را در کنار هم به نمایش میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر چند دلم بیش کشد بار غمت
گویی که بود شیفتهتر بر ستمت
گفتی کم من گیر نگیرد هرگز
آن دل که کم خویش گرفتست کمت
ای فتح و ظفر بندهٔ کوس و علمت
بیش از عدد ستاره خیل و حشمت
آراسته ملک و دین به تیغ و قلمت
و آسوده جهان همه به عدل و کرمت
گرچه صنما همدم عیسی است دمت
روح القدسی چگونه خوانم صنمت
چون موی شدم ز بس که بردم ستمت
موئی موئی که موی مویم ز غمت
ای خیل ستارگان سپاه و حشمت
دوران فلک زبون تیغ و قلمت!
عالم همه چیست پیش تو؟ مشتی خاک
وان نیز همه فدای خاک قدمت!
ای جان و جهانرا مدد از لطف و دمت
حیران شده عقل از صفت و بیش و کمت
روزی صد بار همچو زلف بخمت
اندیشه فرو رفته ز سر تا قدمت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.