ای خواجه، چه میگریزی از من مه و سال؟!
نه تو بکرم شهره و نه من بسؤال!
چون دوست بود دشمن دشمن، مگریز!
مال تو تو را دشمن و، من دشمن مال!
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
ای خواجه، چه میگریزی از من مه و سال؟!
نه تو بکرم شهره و نه من بسؤال!
چون دوست بود دشمن دشمن، مگریز!
مال تو تو را دشمن و، من دشمن مال!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به رابطه بین دو دوست و دو دشمن دارد. گوینده از معشوق میپرسد که چرا از او دوری میکند، در حالی که نه او به خاطر زیبایی شهرت دارد و نه گوینده به خاطر سوالاتش. او میگوید که اگر دوست واقعی باشند، نباید از یکدیگر دوری کنند، حتی اگر میان آنها دشمنی وجود داشته باشد، زیرا در نهایت، دشمنی و محبت باید کنار گذاشته شوند.
هوش مصنوعی: ای آقا، چرا از من دوری میکنی؟ نه تو به خاطر زیباییات مشهور هستی و نه من به خاطر سوال کردن!
هوش مصنوعی: اگر دوست تو دشمن دشمن تو باشد، از او فرار نکن! ثروت تو میتواند برای تو خطرناک باشد و من دشمن ثروت هستم!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سه چیز ببرد از سه چیز تو وصال
از رخ گل و از لب مل و از روی جمال
سه چیز ببرد از سه چیزم همه سال
از دل غم و از رخ نم و از دیده خیال
هر نَعت که از قبیل خیرست و کمال
باشد ز نُعوت ذات پاک متعال
هر وصف که در حساب شرّست و وبال
دارد به قصور قابلیات مآل
در هجر همی بسازم از شرم خیال
در وصل همی بسوزم از بیم زوال
پروانه شمع را همین باشد حال
در هجر نسوزد و بسوزد ز وصال
از حمله سمند تو ، ز آسیب نعال
لرزان کند اجزای زمین از زلزال
وز هیبت تیغ تو عدو را مه و سال
الماس رود بجای خون از قیفال
نسگالیده وصال آن مه نیک سگال
افکنده بند با طرب و حسن و جمال؟
هر چند وصال خوش بود در همه حال
خوشتر نبود ز ناسگالیده وصال
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.