شنیدم یکی از ملوک عجم
که فرمان روا بود در ملک جم
اجل افسر جم ربود از سرش
ملک زاده بر سر نهاد افسرش
همه بندی و بنده آزاد کرد
بداد و دهش کشور آباد کرد
شکفته تر از روی گل روی او
جهانی در آسایش از خوی او
دلش رحم و انصاف و پرهیز داشت
ولی در کنایت زبان تیز داشت
ندیدی ازو کس جز این هیچ رنج
که بودش ز شوخی زبان بذله سنج
یکی روز میگشت برگرد باغ
سرانش چو پروانه گرد چراغ
چو دیدش، روان باغبانزاده جست
ز گل دسته یی بست و دادش بدست
ملک زاده چون باغبان زاده دید
چو خود لاله رخ سروی آزاده دید
عیان روی او دید چون روی خویش
تو گفتی مگر داشت آیینه پیش
شگفتید و گفت: ای رخت رشک ماه
مگر مادرت در حرم داشت راه؟!
رخ باغبان زاده چون گل شکفت
ملک زاده را پای بوسید و گفت
که: شاها مرا مادری پیر بود
که در خانه ی خود زمین گیر بود
پدر لیک بودم بباغ حرم
که باغ حرم کرد باغ ارم
ملک زاده را شد دل از شرم آب
پیشیمان شد از گفته ی ناصواب
چرا بایدت با کس این حرف گفت
که نتوانی از وی جوابی شنفت؟!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن از داستانی ادبی است که شخصیت اصلی آن، یک ملک زاده است. او در حین گشت و گذار در باغ، با یک باغبان زاده آشنا میشود و به زیبایی و چهره او توجه میکند. ملک زاده، باغبان زاده را با زیبایی خود مقایسه میکند و به او میگوید که شاید مادرش از زیبایی او را پرورانده است. باغبان زاده در پاسخ، به وضعیت خانوادگیاش اشاره میکند و بیان میکند که مادرش بیمار و در خانه است و پدرش در باغ حرم مشغول به کار است. در این بین، ملک زاده از گفتههای خود پشیمان میشود و متوجه میشود که نمیتواند به حرفهایش پاسخ مناسبی دهد. در این داستان، رابطه بین طبقات اجتماعی و تأثیر زیبایی بر روی احساسات و رفتار افراد به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: شنیدم که یکی از پادشاهان ایرانی، که در سرزمین جم حکمرانی میکرد، وجود داشت.
هوش مصنوعی: مرگ به ناگاه از سر شاهزاده تاج و کلاه را برداشت و بر سر خود گذاشت.
هوش مصنوعی: همه را از بند و اسارت رها کرد و با بخشش و سخاوتش، کشور را آباد ساخت.
هوش مصنوعی: چهره او به اندازه گل زیباست و زیبایی او باعث آرامش و راحتی جهانیان میشود.
هوش مصنوعی: دلش مهربانی و انصاف داشت و پرهیزگاری در او نمایان بود، اما در سخن گفتن، زبانش تند و بیپروا بود.
هوش مصنوعی: هیچ کس را جز تو ندیدم که از شوخی و طعنههای زبانش رنجی ببیند.
هوش مصنوعی: روزی در باغی میچرخید، همچون پروانهای که دور چراغ میگردد.
هوش مصنوعی: وقتی او را دید، روح باغبان جوان به شوق آمد و شاخهای از گلها را گرفت و به او داد.
هوش مصنوعی: یک پسر از خاندان سلطنتی وقتی باغبانی را دید که چهرهاش شبیه لاله بود و آزاد و مستقل به نظر میرسید، احساس خاصی کرد.
هوش مصنوعی: چهرهی او را مانند چهرهی خودت دیدی، آیا ممکن است که او آینهای در پیش داشته باشد؟
هوش مصنوعی: او با حیرت گفت: ای چهرهات که ماه را به حسادت میاندازد، آیا مادرت در حرم جایی داشت که این زیبایی به تو رسید؟
هوش مصنوعی: چهرهی باغبان مانند گل باز شد و ملکزاده به احترام او زانو زد و گفت.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، مادری داشتم که در سن و سال بالا به بیماری دچار بود و در خانه نمیتوانست حرکت کند.
هوش مصنوعی: در باغ حرم، پدر را میدیدم که باغ ارم را به باغ حرم تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: فرزند شاه به خاطر شرم و خجالت از آب، دلش دچار تردید شد و از سخنی که نادرست گفته بود، پشیمان گردید.
هوش مصنوعی: چرا باید با کسی صحبت کنی که نمیتوانی از او پاسخی بگیری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.