وصل، که در هر نفسم آرزوست؛
جز تو نه از هیچکسم آرزوست
تا تو بمجمل شنوی ناله ام
همنفسی با جرسم آرزوست
وصل تو گر در نفس آخر است
از همه عمر، آن نفسم آرزوست
نغمه سرای چمنم سالهاست
ناله ی کنج قفسم آرزوست
داد رس من نشود هیچ کس
غیر تو گر دادرسم آرزوست
زان سرکو کاهل هوس ساکنند
رفتن اهل هوسم آرزوست
بلبلم آذر بگلستان عشق
سوختن خار و خسم آرزوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و آرزوهای خود سخن میگوید. او میگوید که جز معشوقش هیچ آرزویی ندارد و تنها چیزی که میخواهد همراهی و همنفسی با معشوقش است. او احساس میکند که اگر عشق او در آخرین نفسش باشد، این را بهترین آرزو در تمام عمرش میداند. شاعر از ناامیدی خود در انتظار رسیدگی و پاسخ از دیگران سخن میگوید و بیان میکند که تنها فردی که میتواند به او کمک کند، معشوقش است. همچنین به آرزوی رفتن از زندگی روزمره و رسیدن به دنیای عشق اشاره میکند و در نهایت، او به شعلهور شدن عشقش در باغ عشق و سوختن در این مسیر آرزو دارد.
هوش مصنوعی: وصل یعنی رسیدن به معشوق، که همیشه در دل من خواستار آن هستم؛ جز تو هیچکس دیگری را نمیخواهم.
هوش مصنوعی: تا وقتی تو به صدای من گوش میکنی، در دل من آرزویی برای نزدیک شدن به تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر دیدار تو در آخرین لحظه زندگیام باشد، همه عمرم را برای آن لحظه آرزو کردهام.
هوش مصنوعی: سالهاست که من به عنوان سراینده باغ، فقط در حسرت آوازهای آزادی و سرزندگی زندان خود به سر میبرم.
هوش مصنوعی: هیچ کس جز تو نمیتواند دادخواه من باشد، اگر خواهان کمک و حمایت من هستی.
هوش مصنوعی: از آنجا که تنبلان آرزو دارند در استقلال و آرامش بمانند، من خواهان سفر و رفتن به جایی هستم که اهل هوس و آرزوها در آنجا مشغولند.
هوش مصنوعی: من مانند بلبل در گلستان عشق میسوزم، و خار و رنجهای آرزوهایم مرا میآزارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.