بر آستان، مگرم پاسبان بگردانی
که راه غیر از آن آستان بگردانی
ز گلبنی، که گلش دیده باشی ای بلبل؛
خزان چو شد، ستم است آشیان بگردانی
سزای کشتنم، این بس بود که نعش مرا
پس از وفات، بر آن آستان بگردانی
ز من، بغیر مگر آن سخن که چون افتد
بمن نگاه تو، باید زبان بگردانی
مکن ز بزم برونم، وگر کنی چه شود
مرا بگرد سر پاسبان بگردانی
بداغ عشق تو شادم، که کس نمیخردم
گرم بشهر پی امتحان بگردانی
روا مدار به آذر جفا چو نتوان ی
که راه ناله ی او ز آسمان بگردانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.