بیدل دیوانهٔ در حال شد
پیش دکان یکی بقال شد
گفت بر دکان چرا داری نشست
گفت تا آید مرا سودی بدست
گفت چبود سود گفتا آنکه زود
گر یکی داری دو گردد اینت سود
گفت کورست آن دلت دو ماحضر
گر یکی گردد ترا سود این شمر
کار تو بر عکس این افتاد نیک
نیستت توحید در شرکی ولیک
چون دل و گل هر دو در حق گم شود
آنگهی مردم بحق مردم شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.