گنجور

 
عطار

کرد درویشی ز درویشی سؤال

کآرزویت چیست ای درویش حال

گفت از ملک دو عالم خشک و تر

ناچخی میبایدم اما دو سر

تا بیک سر وارهانم خویش را

وز دگر سر خواجهٔ درویش را

تا چو نه تو باشی و نه من پدید

حق شود بی ننگ ما روشن پدید

تا درین حضرت خودی میماندت

صد جهان پر بدی میماندت

زانکه گر موئی بماند از خودیت

هفت دوزخ پر برآید از بدیت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode