عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

کرد درویشی ز درویشی سؤال

کآرزویت چیست ای درویش حال

گفت از ملک دو عالم خشک و تر

ناچخی میبایدم اما دو سر

تا بیک سر وارهانم خویش را

وز دگر سر خواجهٔ درویش را

تا چو نه تو باشی و نه من پدید

حق شود بی ننگ ما روشن پدید

تا درین حضرت خودی میماندت

صد جهان پر بدی میماندت

زانکه گر موئی بماند از خودیت

هفت دوزخ پر برآید از بدیت