امروز منم عهد مصیبت بسته
برخاسته دل میان خون بنشسته
چون شمع تنی سوخته جانی خسته
امید گسسته اشک در پیوسته
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
امروز منم عهد مصیبت بسته
برخاسته دل میان خون بنشسته
چون شمع تنی سوخته جانی خسته
امید گسسته اشک در پیوسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده از احساس عمیق غم و اندوه خود صحبت میکند. او به عهدی که با مصیبت بسته اشاره میکند و از دل خونیاش میگوید. وجودش به مانند شمعی سوخته است و از جانی خسته و امیدی گسسته سخن میگوید. اشکهایش همواره جاری هستند و نشاندهنده درد و رنج او هستند.
هوش مصنوعی: امروز من خود را به تحمل سختیها متعهد کردهام و دلنوشتههایم را در حالی که در خون خود غوطهورم، آماده کردهام.
هوش مصنوعی: شبیه شمعی هستم که جسمم سوخته و روحی خسته دارم؛ با امیدی که از هم پاشیده و اشکهایم پیوسته جاری هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نقش تو از دیده به دل جان بسته
روی از دل و دیده تو بخونم شسته
از دیده و دل در غم تو شادم از آنک
بر دیده نشسته و در دل رسته
بلبل سخنی گفت به گل آهسته
یعنی که بپیوند بدین دلخسته
گل گفت: آخر در که توانم پیوست
بشکفتن من ریختن پیوسته
آن عیش نباشد که بود بربسته
دارد نفسی خوش، نفسی دل خسته
ای بی خبر از عشق بیا تا بینی
عیشی ز ازل تا به ابد پیوسته
هر گه که ز جور تو من دل خسته
در کار تو پاره یی شوم آهسته
آید هوس تو گوش جانم گیرد
و آرد بسر کوی تو گردن بسته
ای سلسله زلف تو دلها بسته
وی غمزهٔ خونخوار تو جانها خسته
یا رب منم این چنین به تو پیوسته
بر خاسته من زمن تویی بنشسته.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.