گنجور

 
عطار

ای صبح دمی به خنده بگشای لبی

تا باز رهم من از چنین تیره شبی

چون از خورشید در دل آتش داری

گر درگیرد دَمِ تو نَبْوَد عجبی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode