عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۲

بر آب روان و سبزه ای شمع طراز

می در ده و توبه بشکن و چنگ بساز

خوش باش که نعره میزند آب روان

میگوید: رفتم که دگر نایم باز