گنجور

 
 
 
مولانا

عشق تو بهر صومعه مستی دارد

بازار بتان از تو شکستی دارد

دست غم تو بهر دو عالم برسید

الحق که غمت درازدستی دارد

حکیم نزاری

ای شمس سرت میل به پستی دارد

چشمت هوس خاک پرستی دارد

باران صبوحی به سرت آمده‌اند

برخیز، اگر هوایِ مستی دارد

قدسی مشهدی

هر گوشه، خرابات تو مستی دارد

از خود شده رند می‌پرستی دارد

در سلسله عشق تو مجنون مانند

هر حلقه آن، مست الستی دارد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه