گنجور

 
عطار

شماره ۱: هر روز سر زلف تو کاری نهدم

شماره ۲: لعلت به صواب هیچ کس دم نزند

شماره ۳: چشم سیهت که فتنه آفاق است

شماره ۴: هر دم به حیل زخم دگر سانم زن

شماره ۵: هم زلف تو از برون دل در تاب است

شماره ۶: در عشق تو عقل و هوش مینتوان داشت

شماره ۷: تا ابروی طاق تو کماندار افتاد

شماره ۸: دردی که ز تو به حاصلم می‌آید

شماره ۹: تا غمزه چشم رهزنت راهم زد

شماره ۱۰: چون خط رخت هست روان چندینی

شماره ۱۱: زلف تو به هم در اوفتاده عجب است

شماره ۱۲: چشم خوش تو که مذهب عبهر داشت

شماره ۱۳: از زلف شکن بر شکنت میترسم

شماره ۱۴: گر عفو کنی به لطف جرمی که مراست

شماره ۱۵: از زلف تو دل چو در عقابین افتاد

شماره ۱۶: خطت دام است و خالت او را دانه است

شماره ۱۷: گفتم: خط مشکین تو بر ماه خطاست

شماره ۱۸: گفتم: «کس را روی تو و موی تو نیست

شماره ۱۹: چون غمزه تو جادویی آغاز نهد

شماره ۲۰: دایم گهر وصل تو میجویم باز