ماه را در مشک پنهان کردهای
مشک را بر مه پریشان کردهای
چشم عقل دوربین را روز و شب
بر جمال خویش حیران کردهای
از شکنج زلف رستم افکنت
هر زمان صد گونه دستان کردهای
دام مشکین است زلف عنبرینت
دام مشکین عنبر افشان کردهای
من دل و جان خوانمت از جان و دل
تو چنین قصد دل و جان کردهای
یوسف عهدی کزان چاه چو سیم
پوست بر من همچو زندان کردهای
گفتمت بردی به بازی دل ز من
این خصومت باز بازان کردهای
چشم تو میگوید از تو خامشی
کین چنین بازی فراوان کردهای
در صفات حسن خود عطار را
تا که جان دارد ثناخوان کردهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر را سقای بستان کرده ای
باد را فراش دوران کرده ای
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.