عاشقی چیست ترک جان گفتن
سر کونین بیزبان گفتن
عشق پی بردن از خودی رستن
علم پی کردن از عیان گفتن
رازهایی که در دل پر خون است
جمله از چشم خون فشان گفتن
به زبانی که اشک خونین راست
قصهٔ خون یکان یکان گفتن
همچو پروانه پیش آتش عشق
حال پیدای خود نهان گفتن
عاشق آن است کو چو پروانه
میتواند به ترک جان گفتن
شیر چون میگریزد از آتش
شیر پروانه را توان گفتن
راهرو تا به کی بود سخنت
برتر از هفت آسمان گفتن
کم نهای از قلم ازو آموز
ره سپرده سخن روان گفتن
کار کن زانکه بهتر است تو را
کار کردن ز کاردان گفتن
جان به جانان خود دهای عطار
چند از افسانهٔ جهان گفتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سهل گفتی به ترک جان گفتن
من بدیدم، نمیتوان گفتن
جان فرهاد خسته شیرین است
کی تواند به ترک جان گفتن؟
دوست میدارمت به بانگ بلند
[...]
سهل باشد به ترک جان گفتن
ترک جانان نمیتوان گفتن
هر چه زان تلختر بخواهی گفت
شکرین است از آن دهان گفتن
توبه کردیم پیش بالایت
[...]
مدح تو گفتم و چو بود دروغ
من پشیمان شدم از آن گفتن
بعد ازین هجو تو نکو گویم
سخن راست را توان گفتن
شکر آن را چه سان توان گفتن
نیست ممکن به صد زبان گفتن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.