گر مردی خویشتن ببینیم
اندر پس دوکدان نشینیم
دیگر نزنیم لاف مردی
وز شرم ره زنان گزینیم
کاری عجب اوفتاده ما را
پیمانهٔ زهر و انگبینیم
تا زهر چو انگبین نگردد
یک ذره جمال او نبینیم
سر رشتهٔ دل ز دست دادیم
کین چیست که ما کنون درینیم
ای ساقی درد درد در ده
کامروز ورای کفر و دینیم
ما در ره یار سر ببازیم
وانگه پس کار خود نشینیم
آبی در ده صبوحیان را
کز عشق به سینه آتشینیم
صبح رخ او پدید آمد
ما جمله صبوحیان ازینیم
ما مستانیم و همچو عطار
از مستی خویش شرمگینیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به حالتی از ناتوانی و حیرت اشاره میکند که انسان در مواجهه با عشق و زیبایی معشوق دچار آن میشود. او از مردانگی و شجاعت سخن میگوید و بیان میکند که در پی عشق به جای شجاعت، شرم و خجالت را انتخاب کردهاند. شاعر احساس میکند که در این وضعیت ناخواسته و غیرمنتظره قرار گرفتهاند و درباره تأثیرات عشق و زیبایی بر روح و دل مینویسد. در نهایت، به حال و هوای مستی و بیخودی خود اشاره کرده و از حسرت و درد درونی میگوید.
هوش مصنوعی: اگر تو مرد هستی، باید خودت را در پس دوکدان ببینی و نشستن را به خودت بسپاری.
هوش مصنوعی: دیگر تخمل نکنیم که مردانگی را به رخ بکشیم و از شرم، راه زنان را انتخاب کنیم.
هوش مصنوعی: کار عجیبی برای ما پیش آمده است؛ ما به مقام و حالتی رسیدیم که هم از زهر و تلخی زندگی رنج میبریم و هم از شیرینی و خوشی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زهر به شیرینی عسل تبدیل نشود، هرگز نمیتوانیم زیبایی او را ببینیم.
هوش مصنوعی: دل را از دست دادهایم و نمیدانیم که این وضعیت چیست که اکنون در آن قرار داریم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، امروز دردی که دارم را با من تقسیم کن، فراتر از مفاهیم کفر و دین است.
هوش مصنوعی: ما برای رسیدن به محبوب و معشوق خود، تمام جان و دل را فدای او میکنیم و سپس به کارها و مسئولیتهای خود خواهیم پرداخت.
هوش مصنوعی: ما در دل خود حس شور و شوقی داریم که چون آتش میزند، همانطور که نوشیدنی زیبایی در دست صبوحیان است.
هوش مصنوعی: صبحی که چهره زیبای او ظاهر شد، ما همه از جمله افرادی هستیم که در این خوشحالی و سرخوشی شریکیم.
هوش مصنوعی: ما افرادی سرزنده و شادابیم و مانند عطار به خاطر حالت سرمستیامان احساس شرم و خجالت داریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ما صحبت همدگر گزینیم
بر دامن همدگر نشینیم
یاران همه پیشتر نشینید
تا چهره همدگر ببینیم
ما را ز درون موافقتهاست
[...]
بی منت دیده روی بینیم
بی زحمت لعل بوسه چینیم
با شاهد و جام همقرینیم
آری، چه کنیم این چنینیم
مپسند که بی رخت نشینیم
بنشین که رخ تو سیر بینیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.