گنجور

 
عطار

ای جان ز جهان کجات جویم

جانی و چو جان کجات جویم

چون نام و نشانت می ندانم

بی نام و نشان کجات جویم

چون کون و مکان حجاب راه است

در کون و مکان کجات جویم

چون تو نه نهانی و نه پیدا

پیدا و نهان کجات جویم

هستی تو چو آسمان سبکرو

در بند گران کجات جویم

ای از بر من چو تیر رفته

من همچو کمان کجات جویم

چون تو نرسی به کسی یقین است

پس من به گمان کجات جویم

در پرده شدی خموش گشتی

من نعره‌زنان کجات جویم

گفتی که مرا میان جان جوی

جان نیست عیان کجات جویم

هستیم درین میانه کوهی است

کوهی به میان کجات جویم

چون جان فرید در تو محو است

دل در خفقان کجات جویم

گفتی که چو گم شوی مرا جوی

گم گشتهٔ جان کجات جویم