گنجور

 
عطار

ذره‌ای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است

هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است

کافری شادی است و آن شادی نه از اندوه تو

نی که کار او ز اندوه و ز شادی برتر است

آن کزو غافل بود دیوانه‌ای نامحرم است

وانکه زو فهمی کند دیوانه‌ای صورتگر است

کس سر مویی ندارد از مسما آگهی

اسم می‌گویند و چندان کاسم گویی دیگر است

هرچه در فهم تو آید آن بود مفهوم تو

کی بود مفهوم تو او کو از آن عالی‌تر است

ای عجب بحری است پنهان لیک چندان آشکار

کز نم او ذره ذره تا ابد موج‌آور است

صورتی کان در درون آینه از عکس توست

در درون آینه هر جا که گویی مضمر است

گر تو آن صورت در آئینه ببینی عمرها

زو نیابی ذره‌ای کان در محلی انور است

ای عجب با جملهٔ آهن به هم آن صورت است

گرچه بیرون است ازآن آهن بدان آهن در است

صورتی چون هست با چیزی و بی چیزی به هم

در صفت رهبر چنین گر جان پاکت رهبر است

ور مثالی دیگرت باید به حکم او نگر

صورتش خاک است و برتر سنگ و برتر زان زر است

تا که در دریای دل عطار کلی غرق شد

گوییا تیغ زبانش ابر باران گوهر است

 
 
 
غزل شمارهٔ ۶۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عنصری

عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است

چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است

اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن

هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است

هر سری را باز سیصد بند گوناگون چنانک

[...]

قطران تبریزی

شهریارا خرمی کن کاول شهریور است

با دلارامی که با هر شادئی اندر خور است

جان و دل را مونس است و با گل و با نرگس است

نوبهار مجلس است و آفتاب لشگر است

این جهان همچون صدف گشت و تو او را گوهری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
سوزنی سمرقندی

ای جوانبختی که تخت بختت از کیوان براست

در فلک فرمانبر رأی تو سعد اکبر است

بر بداندیشان تو بهرام کینه گستر است

مجلس بزم ترا خورشید رخشان ساغر است

چون قدح گیری بمجلس زهره چون رامشگر است

[...]

عطار

چرخ مردم خوار اگر روزی دو مردم‌پرور است

نیست از شفقت مگر پرواری او لاغر است

زان فلک هنگامه می‌سازد به بازی خیال

کاختران چون لعبتانند و فلک چون چادر است

عاقبت هنگامهٔ او سرد خواهد شد از آنک

[...]

امیرخسرو دهلوی

کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است

هر که قانع شد به خشک و تر شه بحر و بر است

تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوه

کادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است

شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه