ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است
هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است
کافری شادی است و آن شادی نه از اندوه تو
نی که کار او ز اندوه و ز شادی برتر است
آن کزو غافل بود دیوانهای نامحرم است
وانکه زو فهمی کند دیوانهای صورتگر است
کس سر مویی ندارد از مسما آگهی
اسم میگویند و چندان کاسم گویی دیگر است
هرچه در فهم تو آید آن بود مفهوم تو
کی بود مفهوم تو او کو از آن عالیتر است
ای عجب بحری است پنهان لیک چندان آشکار
کز نم او ذره ذره تا ابد موجآور است
صورتی کان در درون آینه از عکس توست
در درون آینه هر جا که گویی مضمر است
گر تو آن صورت در آئینه ببینی عمرها
زو نیابی ذرهای کان در محلی انور است
ای عجب با جملهٔ آهن به هم آن صورت است
گرچه بیرون است ازآن آهن بدان آهن در است
صورتی چون هست با چیزی و بی چیزی به هم
در صفت رهبر چنین گر جان پاکت رهبر است
ور مثالی دیگرت باید به حکم او نگر
صورتش خاک است و برتر سنگ و برتر زان زر است
تا که در دریای دل عطار کلی غرق شد
گوییا تیغ زبانش ابر باران گوهر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی معنای واقعی شادی و اندوه سخن میگوید. شاعر بیان میکند که حتی اندوهی کوچک از هر شادیای در جهان ارزشمندتر است. او تأکید میکند که کافر کسی است که از حقیقت غافل است و شادیِ واقعی فراتر از اندوه و خوشیهای دنیوی است. شاعر همچنین اشاره دارد که هر یک از ما تنها به اندازهی فهم خود میتوانیم به معانی عمیق دست پیدا کنیم و حقیقت بالاتر از درک ما است. در ادامه، به نوعی تقابل بین صورت و معنی، ظاهر و باطن اشاره میشود و در نهایت به حکمت و عمق درونی انسانها پرداخته میشود. شاعر به جستجوی حقیقت و پرهیز از دنیاگرایی دعوت میکند و بر اهمیت درک معنای زندگی و ارتباط با ذات پاک انسانی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: ذرهای از غم و اندوه تو از تمام خوشیهای دنیا بیشتر ارزش دارد. هر کسی که بگوید چنین احساسی وجود ندارد، در واقع نمیداند که این احساس چطور است و در واقع بر کفر است.
هوش مصنوعی: کافر بودن باعث شادیست و این شادی ارتباطی به غم تو ندارد، زیرا کار او از اندوه و شادی بالاتر است.
هوش مصنوعی: کسی که از او غافل باشد، مانند دیوانهای است که علم و آگاهی ندارد و کسی که توانسته باشد او را درک کند، همچون هنرمندی است که میتواند چهرهاش را با مهارت بیافریند.
هوش مصنوعی: هیچکس حتی به اندازه یک موی سر نیز از حقیقت و واقعیت آگاه نیست، اما با این وجود، افراد نامها و عناوین میسازند و از آنها صحبت میکنند، در حالی که واقعیت چیز دیگری است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به فهم تو برسد، همان مفهوم توست. اما مفهوم واقعی بالاتر از آن است که تو بتوانی درک کنی و تو را به آن رسا نمیکند.
هوش مصنوعی: عجب دریایی است که درونش پنهان است، اما به قدری مشخص و نمایان است که از رطوبت آن، ذره ذره تا همیشه موجی به پا میشود.
هوش مصنوعی: چهرهای که در آینه میبینم، از تصویر توست و در هر نقطهای که بخواهی، میتوانی آن را پنهان بیابی.
هوش مصنوعی: اگر تو آن چهره را در آینه ببینی، هرگز از او حتی یک ذره هم نخواهی یافت، همانطور که در جایی روشن و تابناک وجود دارد.
هوش مصنوعی: عجب است که همهٔ آهنها به یک شکل هستند، هرچند از نظر ظاهری متفاوت به نظر میرسند، اما در واقع درون آنها از همان جنس آهن است.
هوش مصنوعی: چهرهای شبیه به واقعیت دارد، هم با وجود و هم بدون وجود، و در وصف یک رهبر اینگونه است: اگر جان پاکت راهبر باشد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی مثالی دیگر از او بدهی، باید بدانی که شکلش از خاک است و از سنگ بالاتر است و از طلا هم برتر است.
هوش مصنوعی: عطار به شدت در احساسات و عواطف خود غوطهور است، بهگونهای که کلامش مانند بارانی از جواهرات میبارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است
چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است
اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن
هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است
هر سری را باز سیصد بند گوناگون چنانک
[...]
شهریارا خرمی کن کاول شهریور است
با دلارامی که با هر شادئی اندر خور است
جان و دل را مونس است و با گل و با نرگس است
نوبهار مجلس است و آفتاب لشگر است
این جهان همچون صدف گشت و تو او را گوهری
[...]
ای جوانبختی که تخت بختت از کیوان براست
در فلک فرمانبر رأی تو سعد اکبر است
بر بداندیشان تو بهرام کینه گستر است
مجلس بزم ترا خورشید رخشان ساغر است
چون قدح گیری بمجلس زهره چون رامشگر است
[...]
چرخ مردم خوار اگر روزی دو مردمپرور است
نیست از شفقت مگر پرواری او لاغر است
زان فلک هنگامه میسازد به بازی خیال
کاختران چون لعبتانند و فلک چون چادر است
عاقبت هنگامهٔ او سرد خواهد شد از آنک
[...]
کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است
هر که قانع شد به خشک و تر شه بحر و بر است
تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوه
کادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است
شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.