هر شبی وقت سحر در کوی جانان میروم
چون ز خود نامحرمم از خویش پنهان میروم
چون حجابی مشکل آمد عقل و جان در راه او
لاجرم در کوی او بی عقل و بی جان میروم
همچو لیلی مستمندم در فراقش روز و شب
همچو مجنون گرد عالم دوست جویان میروم
هر سحر عنبر فشاند زلف عنبر بار او
من بدان آموختم وقت سحر زان میروم
تا بدیدم زلف چون چوگان او بر روی ماه
در خم چوگان او چون گوی، گردان میروم
ماهرویا در من مسکین نگر کز عشق تو
با دلی پر خون به زیر خاک، حیران میروم
ذره ذره زان شدم تا پیش خورشید رخش
همچو ذره بی سر و تن پای کوبان میروم
چون بیابانی نهد هر ساعتی در پیش من
من چنین شوریده دل سر در بیابان میروم
تا کی ای عطار از ننگ وجود تو مرا
کین زمان از ننگ تو با خاک یکسان میروم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و فراق شاعر از معشوق است. شاعر هر شب به کوی محبوب میرود و از خود بیخبر و نابخودآگاه در جستجوی اوست. او چون مجنون در پی لیلا، دائم به دور جهان میگردد و از زیباییها و زلف محبوبش لذت میبرد. شاعر احساس میکند که وجودش از درد عشق پر شده و به زیر خاک میرود، همچون ذرهای که در پیش خورشید محو میشود. در نهایت، او از عطار میخواهد که ننگ وجودش را کنار بگذارد، زیرا در این عشق بینهایت دچار رنج و عذاب شده است.
هوش مصنوعی: هر شب در وقت سحر به جایی میروم که محبوبم در آن است. چون از خودم بیگانهام و نمیخواهم دیده شوم، به آرامی و به دور از چشم دیگران حرکت میکنم.
هوش مصنوعی: زمانی که حجاب و مانع برایم دشوار میشود، عقل و جانم در مسیر او به چالش کشیده میشوند؛ بنابراین، بیعقل و بیجان به سمت او و در کوی او میروم.
هوش مصنوعی: در غم و دوری از محبوبم، مانند لیلی، دائم در حال نگریستن به او هستم و شب و روز در جستجوی معشوقم همچون مجنون به هر سو میروم.
هوش مصنوعی: هر صبح زلفهای زیبا مانند عطر خوشبوی عنبر پخش میشود و من از آن آموختم که در این زمان صبحگاهی، به سوی عشق بروم.
هوش مصنوعی: وقتی زلف زیبای او را مانند چوگان بر چهرهاش دیدم، احساس کردم که مانند گوی به دورش میچرخم و مدام در حال حرکت هستم.
هوش مصنوعی: ای زیبای دلربا، بنگر به حال مسکین من که از عشق تو، با قلبی سرشار از درد و اندوه، همچنان در این دنیا سرگردان و آشفتهام.
هوش مصنوعی: من بهتدریج خرد خرد شدم تا اینکه بهسوی خورشید رخسارش بروم، مانند ذرهای بی سر و تن با شوق و نشاط در حال حرکت هستم.
هوش مصنوعی: هر لحظه که دنیای بیانتهایی چون بیابان در مقابل من قرار گیرد، من این دل شیدا و آشفته را در این بیابان سفر میکنم.
هوش مصنوعی: ای عطار، تا کی امیدوارم از شرم وجود تو رها شوم؟ زیرا در این زمان، من به خاطر ننگ تو در حال نابودیام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عاشق مستم به کوی می فروشان می روم
ساقی رندم به سوی باده نوشان می روم
کوزهٔ می دارم و رندانه می گردم روان
عقل را بگذاشتم نزدیک مستان می روم
نقطه در دایره بنمود خوش دوری تمام
[...]
عاصیم لایق به آتش سوزی نیران میروم
نی به جز از انفعال جرم و عصبان میروم
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.