در خطت تا دل به جان در بستهام
چون قلم زان خط میان در بستهام
در تماشای خط سرسبز تو
چشم بگشاده فغان در بستهام
نی که از خطت زبانم شد ز کار
زان چنین دایم زبان در بستهام
تو چنین پسته دهان و من ز شوق
گرچه میسوزم دهان در بستهام
آشکارا خون دل بگشادهام
تا به زلفت دل نهان در بستهام
پر گره دانست زلف تو که من
دل به زلفت هر زمان در بستهام
چون جهان آرای دیدم روی تو
چشم از روی جهان در بستهام
نیست در کار توام دلبستگی
زانکه در کار تو جان در بستهام
گفتهای در بند با من تا به جان
این چه باشد بیش از آن در بستهام
گر بسوزد همچو خاکستر دو کون
نگسلم از تو چنان در بستهام
تا بلای ناگهان دیدم ز هجر
رخت رحلت ناگهان در بستهام
هم دل از عطار فارغ کردهام
هم در سود و زیان در بستهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این غزل از شاعر به بیان احساسات عاطفی و عاشقانه او نسبت به معشوق میپردازد. او در این شعر از عشق و وابستگی عمیق خود به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که علیرغم محدودیتها و مشکلات، همچنان به این عشق پایبند است. شاعر از زیبایی خط و ویژگیهای ظاهری معشوق یاد میکند و نشان میدهد که چگونه این زیباییها او را مجذوب کرده و در دلش حسرت و شوق ایجاد کرده است. همچنین او به وفاداری و تعهدش نسبت به معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی در سختیها و دوریها نیز نمیتواند از این عشق دل بکند. در نهایت، شاعر به وضعیت خود در این رابطه اشاره میکند و بیان میکند که دلش همچنان به معشوق بسته است.
هوش مصنوعی: در نوشتارت، آنقدر به دل و جانم گره خوردهام که مانند قلمی هستم که در میانهی این خط، بهطور محکم و بستهشدهای قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: در مشاهدهی زیبایی و خط سبز تو، چشمانم را باز کردهام در حالی که در دل فریاد میزنم و غمگین هستم.
هوش مصنوعی: به دلیل زیبایی کلام تو زبان من از کار افتاده است و به همین خاطر همیشه خاموش و بدون کلام ماندهام.
هوش مصنوعی: تو اینقدر زیبا و دلنشینی که من از عشق و شوق به تو میسوزم، اما هنوز سکوت کردهام و حرفی نمیزنم.
هوش مصنوعی: من به وضوح ناراحتی و درد دل خود را بیان کردهام، در حالی که برای عشق تو قلبی پنهان و بسته دارم.
هوش مصنوعی: پر گره بودن زلف تو نشان میدهد که من همیشه دل بسته به زلف تو هستم.
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی و جلوههای تو را دیدم، دیگر به زیباییهای جهان توجهی ندارم و از آنها دور شدهام.
هوش مصنوعی: در احساس تو هیچ وابستگی وجود ندارد، زیرا من در کار تو تمام وجودم را محدود کردهام.
هوش مصنوعی: تو گفتهای که در گیر ارتباط با من هستی و تا پایان کار به من توجه داری، اما من بیشتر از این که در انتظار تو بمانم، به مسائل دیگری فکر میکنم.
هوش مصنوعی: اگرچند مانند خاکستر در آتش بسوزم، از تو جدا نمیشوم، زیرا چنان گرهخورده و وابستهام که نمیتوانم از تو دور شوم.
هوش مصنوعی: زمانی که ناگهان بدبختی را از دوری چهرهات احساس کردم، بیدرنگ دلم شکست و دیگر نتوانستم تحمل کنم.
هوش مصنوعی: من از عطار دل بریدهام و دیگر به منفعت و ضرر فکر نمیکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دل به سودای بتان دربستهام
بتپرستی را میان دربستهام
دل بتان را دادم و شادم بدانک
سگ به شاخ گلستان دربستهام
پختهٔ غمهای عشقم لاجرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.