ز دست رفت مرا بی تو روزگار دریغ
چه یک دریغ که هر دم هزاربار دریغ
به هرچه درنگرم بی تو صد هزار افسوس
به هر نفس که زنم بی تو صد هزار دریغ
دلی که آب وصالش به جوی بود روان
بسوخت زآتش هجر تو زار زار دریغ
چو لالهزار رخت شد ز چشم من بیرون
ز خون چشم رخم شد چو لالهزار دریغ
چو گل شکفته بدم پیش ازین ز شادی وصل
به غم فرو شدم اکنون بنفشهوار دریغ
ز دور چرخ خروش و ز بخت بد فریاد
ز عمر رفته فغان و ز روزگار دریغ
چه گویم از غم عهد جهان که تا که جهانست
بنای عهد جهان نیست استوار دریغ
اگر جهان جفاپیشه را وفا بودی
مرا جدا نفکندی ز غمگسار دریغ
دلت که گلشن تحقیق بود ای عطار
بسوخت همچو دل لاله ز انتظار دریغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد فراق و غم ناشی از جدایی معشوق سخن میگوید. او با هر نفس حسرت و دریغ را احساس میکند و به یاد معشوق اشک میریزد. دل او که روزگاری در عشق معشوقش شاد بوده، اکنون به خاطر دوری سوخته و غمگین است. او به تکرار حسرت میزند و از ناپایداری و جفاپیشگی دنیای اطرافش فریاد میکشد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که وفا و استواری در این جهان وجود ندارد و دلش به شدت از انتظار معشوق میسوزد.
هوش مصنوعی: دوران زندگیام بدون تو از دست رفته است و افسوس میخورم. افسوس به خاطر اینکه هر لحظه، هزار بار به این موضوع غمگین میشوم.
هوش مصنوعی: به هر چیزی که نگاه میکنم، بی تو حسرتی بزرگ و indescribable دارم، و هر بار که نفس میزنم، بی تو احساس ناراحتی و پشیمانی میکنم.
هوش مصنوعی: دلِ کسی که آبِ محبت تو به خاطرش جاری بود، به خاطر سوزِ عشق و فراق تو به شدت میسوزد و به شدت گریه میکند. افسوس و حسرت!
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهات از نظر من دور شد، مانند لالهزاری که به آن نگاه میکنم، چشمانم پر از اشک شد و این اشکها شبیه خون شده است. حسرت و افسوس میخورم که چطور از من دور شدهای.
هوش مصنوعی: زمانی مانند گلی شکوفا و شاداب بودم که از خوشحالی وصال به عشق برخاستم، اما اکنون به حالتی غمگین و افسرده مانند بنفشه درآمدهام.
هوش مصنوعی: از دور آسمان به هم ریخته و به خاطر شانس نامساعد، از زندگی که گذشته است، ناله و افسوس میزنم و از روزگار شکایت دارم.
هوش مصنوعی: چه بگویم از غم و اندوهی که نسبت به دوستیها و تعهدات در این دنیا دارم، در حالی که هیچچیز در این جهان پایدار نیست و این روابط تنها موقتی هستند. افسوس بر این حقیقت.
هوش مصنوعی: اگر دنیا با همه درد و رنجش به من وفادار بود، هرگز من را از کسی که در غمها به من کمک میکند، جدا نمیکرد. افسوس!
هوش مصنوعی: دل تو، مانند باغی پر از شکوفه و زیبایی است، عطار. ولی اکنون به شدت در آتش انتظار میسوزد، همانطور که دل لاله از حسرت دچار سوختگی میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گل عذار تو در خاک گشت خوار دریغ
خط غبار تو در قبر شد غبار دریغ
بهار آمد و گل در چمن شکفت و تو را
شکفته شد گل حسرت درین بهار دریغ
بماند داغ تو در سینه یادگار و نماند
[...]
گذشت عمر و نکردیم هیچ کار دریغ
نه روزگار بماند و نه روزگار دریغ
برفت عمر بافسانه و فسون افسوس
گذشت وقت به بیهوده و خسار دریغ
نکردهام همهٔ عمر یک عمل حاصل
[...]
جدا شد از بر من یار گلعذار دریغ
دریغ از ستم چرخ بیم دار دریغ
نمود ساکن بیت الحزن چو یعقوبم
ربود یوسف من گرگ روزگار دریغ
چمن شگفت و مرا عقدهٔ ز دل نگشود
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.