گنجور

 
عطار

رخ ز زیر نقاب بنماید

همه عالم خراب بنماید

گوشمالی که هیچکس ننمود

به مه و آفتاب بنماید

اختران را که ره دو اسبه روند

همچو خر در خلاب بنماید

کرهٔ گل ز راه برگیرد

نیل گردون سراب بنماید

صد هزاران هزار نقش عجب

برتر از خاک و آب بنماید

هرکجا در دو کون بیداری است

همه را مست خواب بنماید

جملهٔ حلق‌های مردان را

سر زلفش طناب بنماید

هر سر مو ز زلف سرکش او

عالمی انقلاب بنماید

مشکلی را که حل نشد هرگز

غمزهٔ او جواب بنماید

جان عطار را ز یک تف عشق

همچو شمع مذاب بنماید