گر نسیم یوسفم پیدا شود
هر که نابینا بود بینا شود
بس که پیراهن بدرم تا مگر
بویی از پیراهنش پیدا شود
گر برافتد برقع از پیش رخش
زاهد منکر سر غوغا شود
ور برافشاند سر زلف دو تا
دل ز زلفش کافری یکتا شود
هر دلی کز زلف او زنار ساخت
بیشک آن دلمؤمنی حقا شود
گر بیابد عقل بوی زلف او
عقل از لایعقلی رسوا شود
از دو عالم فارغ آید تا ابد
هر که او مشغول این سودا شود
گر کسی پرسد که پیش روی او
دل چرا شوریده و شیدا شود
تو جوابش ده که پیش آفتاب
ذره سرگردان و ناپروا شود
ای دل از دریا چرا تنها شدی
از چنین دریا کسی تنها شود
هر که دور افتد ز جای خویشتن
میدود تا زودتر آنجا شود
ماهی از دریا چو بر خاک اوفتد
میتپد تا چون سوی دریا شود
گر تو بنشینی به بیکاری مدام
کارت ای غافل کجا زیبا شود
گر دل عطار با دریا رسد
گوهری بیمثل و بیهمتا شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
باز معشوقم چو ناپیدا شود
بلبل شوریده کم گویا شود
اندرین ره هر که او یکتا شود
گنج معنی در دلش پیدا شود
جز جمال خود نبیند در جهان
اندرین ره هر که او بینا شود
قطره کز دریا برون آید همی
[...]
آنچ با معنیست خود پیدا شود
وانچ پوسیدهست او رسوا شود
لاچو در وحدت رسد الاشود
آن الف بالا از آن پیداشود
هر زمان عشقی ز نو پیدا شود
هر نفس جانی دگر شیدا شود
چون درآید در شمار عارفان
در سواد ملک دل غوغا شود
چون برآید آفتاب مهر او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.