سر زلف تو بوی گلزار دارد
لب لعل تو رنگ گلنار دارد
از آن غم که یکدم سر گل نبودت
ببین گل که چون پای بر خار دارد
اگر روی تو نیست خورشید عالم
چرا خلق را ذره کردار دارد
وگر نقطهٔ عاشقان نیست خالت
چرا عاشقان را چو پرگار دارد
وگر زلف تو نیست هندوی ترسا
چرا پس چلیپا و زنار دارد
دهانت چو با پستهای تنگ ماند
شکر تنگ بسته به خروار دارد
خط سبز زنگار رنگ تو یارب
چو گوگرد سرخی چه مقدار دارد
چرا روی کردی ترش تا ز خطت
نگین مسین تو زنگار دارد
ندارم به روی تو چشم تعهد
که روی تو خود چشم بیمار دارد
چو تیمار چشم خودش می نبینم
مرا چشم زخمی چه تیمار دارد
مکن بیقرارم چو گردون که گردون
به صاحب قرانیم اقرار دارد
به یک بوسه جان مرا زنده گردان
که جانم به عالم همین کار دارد
فرید از لب تو سخن چون نگوید
که شعر از لب تو شکربار دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
صبا باز با گل چه بازار دارد؟
که هموارش از خواب بیدار دارد
به رویش همی بر دمد مشک سارا
مگر راه بر طبل عطار دارد
همی راز گویند تا روز هر شب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.