دل درد تو یادگار دارد
جان عشق تو غمگسار دارد
تا عشق تو در میان جان است
جان از دو جهان کنار دارد
تا خورد دلم شراب عشقت
سرگشتگی خمار دارد
مسکین دل من چو نزد تو نیست
در کوی تو خود چکار دارد
راز تو نهان چگونه دارم
کاشکم همه آشکار دارد
چندین غم بی نهایت از تو
عطار ز روزگار دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و غم ناشی از عشق میپردازد. شاعر اشاره میکند که عشق او یادگاری از درد و غم دارد و وقتی عشق در دل انسان است، او از دو جهان جداست. او از سرگشتگی و حالتی شبیه خمار به خاطر عشق صحبت میکند و از فقدان محبوبش رنج میبرد. همچنین اشاره میکند که رازهای عشق را نمیتواند پنهان کند و غمهای زیادی از طرف محبوبش تحمل کرده است. در نهایت، شاعر به بینهایت غمها و دردهایی که بر او تحمیل شده اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل از درد تو یادگاری دارد و جانم به خاطر عشق تو غمگین و دلشکسته است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق تو در دل من وجود دارد، روح من از هر دو جهان جدا و فارغ است.
هوش مصنوعی: دل من از عشق تو سرشار از شوق و ناآرامی است و حالتی شبیه به مستی دارد.
هوش مصنوعی: دل بیچاره من وقتی که نزد تو نیست، در کوی تو چه کاری دارد؟
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم راز تو را پنهان نگهدارم در حالی که تمام درونم آشکار است؟
هوش مصنوعی: عطار از روزگار، غمهای بیشماری به یاد تو دارد که هر کدام عمیق و بیانتهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای آن که فلک نصرت الهی
بر کنیت و نامت نثار دارد
هر چیز که گیتی بدان بنازد
از همت تو مستعار دارد
از عدل تو دین سرفراز گردد
[...]
گیتی سر نوبهار دارد
عالم رخ چون نگار دارد
تا خوشی باغ برقرارست
بلبل دل بی قرار دارد
گر لاله سیه دل است شاید
[...]
گنجی که چنین حصار دارد
نَقّاب در او چهکار دارد؟
منزل به کدام غار دارد؟
بستر ز کدام خار دارد؟
نی دردی ناگوار دارد
نی درد سر خمار دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.