زهی ماه در مهر سرو بلندت
شکر در گدازش ز تشویر قندت
جهان فتنه بگرفت و پر مشک شد هم
چو بگذشت بادی به مشکین کمندت
سر زلف پر بند تو تا بدیدم
به یک دم شدم عاشق بند بندت
گزند تو را قدر و قیمت که داند
بیا تا به جانم رسانی گزندت
برآر از سر کبر گردی ز عالم
که گوگرد سرخ است گرد سمندت
به چه آلتی عشق روی تو بازم
چو جان مست توست و خرد مستمندت
چنان ماه رویی که آئینهٔ تو
به رخ با قمر در غلط او فکندت
چو وجه سپندی ندارم چه سازم
جگر به که سوزم به جای سپندت
مزن بانگ بر من که این است جرمم
که خورشید خواندم به بانگ بلندت
غلط گفتم این زانکه خورشید دایم
رخی همچو زر، میرود مستمندت
چه سازم که عطار اگر جان به زاری
بسوزد ز عشقت نیاید پسندت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق خود میپردازد. او معشوق را به ماه و سرو بلند تشبیه میکند و از تأثیر عمیق عشقش بر خود سخن میگوید. شاعر بیان میکند که با دیدن زلف معشوق، به سرعت عاشق او شده و از «گزند» عشقش رنج میبرد. همچنین، او به زیبایی و نورانی بودن معشوق اشاره کرده و میگوید که چهره معشوقش به اندازهای زیباست که حتی آینه هم نمیتواند تمام زیبایی او را نشان دهد. در نهایت، شاعر از سوز و گداز عشق صحبت کرده و نشان میدهد که با وجود درد و رنج ناشی از عشق، هیچ چیز نمیتواند او را از این عشق دور کند.
هوش مصنوعی: ای ماه! زیبایی تو مانند سرو بلند و شگفتانگیز است، شیرینی تو همانند شکر در حال ذوب شدن است و طعم گوارایت همچون قند میباشد.
هوش مصنوعی: دنیا پر از آشوب و بلوا شده و حالتی همچون عطر مشک به خود گرفته است، مثل اینکه وزش بادی، عطر آن را به فضای اطراف پراکنده کرده است.
هوش مصنوعی: زمانی که سر زلف پر پیچ و تاب تو را دیدم، در یک لحظه به شدت عاشق تو شدم.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند آسیب تو چقدر ارزشمند است؛ پس بیا تا با جانم این آسیب را به من برسانی.
هوش مصنوعی: بر اساس این بیت، شاعر از کسی میخواهد که به دلیل غرور و خودبینیاش، از دنیا و مسایل آن فاصله بگیرد. او اشاره میکند که این دنیا، مانند گرد و غباری است که به سمندش (اسب) نشسته و این گرد به رنگ قرمز است. در واقع، این تصویر به نوعی نشاندهنده زشتی و ناپاکی دنیای مادی است. شاعر میخواهد به خواننده یادآوری کند که باید به بالاتر از این دنیا توجه کند و از خودبینی رهایی یابد.
هوش مصنوعی: عشق به روی تو چه وسیلهای میخواهد وقتی که جانم شیدای تو است و عقل من به دنبالت میباشد.
هوش مصنوعی: چهرهات به زیبایی آنقدر درخشان است که حتی آینه هم نمیتواند به خوبی منعکس کند و قمر (ماه) را در برابر زیبایی تو کمرنگ نشان میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی برای عرضه یا تقدیم کردن ندارم، چه کنم؟ آیا بهتر است جگر خود را بسوزانم به خاطر تو؟
هوش مصنوعی: به من نگو که چرا بلند فریاد میکنم، چون تنها گناه من این است که خورشید را با صدای بلند نامیدهام.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به اشتباه خود اعتراف میکند و میگوید خورشید همیشه در حال تابیدن است و چهرهای مانند طلا دارد. او به نوعی اظهار میکند که در زندگی دچار گرفتاری و نیازمندی شده است.
هوش مصنوعی: چه کنم که اگر عطار از عشق تو جان خود را به آتش بکشد، این حالت برای تو خوشایند نخواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.