گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عطار

شنودم من از آن داننده استاد

که چون عبادی اندر نزع افتاد

درآمد پیش او عباسه ناگاه

ز پای افتاده دیدش بر سر راه

ز سیلاب اجل مدهوش گشته

ز پاسخ بلبلش خاموش گشته

بدو گفت ای لطیف نغز گفتار

زفانت در سخن گفتن شکر بار

تو تا پیش سخن‌گویان نشستی

همه دست سخن‌گویان ببستی

چرا گشتی چنین خاموش بیکار ؟

چو بود آن حرص بسیارت به گفتار