گنجور

 
حکیم سبزواری

جاءَ الصَّبا بِعِطر رَیاحین و الزَّهَر

از زلف یار می‌رسد این باد مُشک‌اثر

پیک خجستهٔ مقدم فرخنده مرحبا

اهلا حمام کعبة لیلای ما الخبر

در آرزوی سرو قد خوش‌خرام او

القلب طول عمری فی دربها انتظر

آدم به این جمال نیامد به این جهان

حوراء جَنَّةٌ هِیَ ماهٰذِه بَشَر

ساقی به یاد روی صبیحی صبوحی آر

قَد شوشت نسیم صبا طُرَّةُ السَّحَر

تا کی نهان به مشرق خُم آفتاب می

گاه الصباح یسفر و الدیک قد نعر

آن می که آب خضر هوادار درد اوست

آن می که نور موسی از آن یافت یک شرر

مشکات دل فروغ ز مصباح باده یافت

ان او مضت ز جاجتها یخطف البصر

می سد فکر فاسد یاجوج مفسد است

اشرار ارض قلبک اسرار لاتذر

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

سروست و بت نگار من آن ماه جانور

ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر

فرخی سیستانی

باری ندانمت که چه خو داری ای پسر

تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر

همچون مه دو هفته برون آیی از وثاق

همچون مه گرفته درون آییم ز در

رغم مرا چو سرکه مکن چون بمن رسی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

اخگر هم آتشست ولیکن نه چون چراغ

سوزن هم آهنست ولیکن نه چون تبر

کلکش چو مرغکیست دو دیده پر آب مشک

وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ وتر

منوچهری

آن سوسن سپید شکفته به باغ در

یک شاخ او ز سیم و دگر شاخ او ز زر

پیراهنیست گویی دیبا ز شوشتر

کز نیل ابره استش و از عاج آستر

قطران تبریزی

تا بیشتر زند بدلم عشق نیشتر

باشد مرا بمهر بتان میل بیشتر

اندیشه یکی پسر اندر دلم فتاد

هرگز نیامده ببر من چنو پسر

تا عشق آن پسر بسرم بر نهاد رخ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه