الاقد صاد عقلی بالدلالی
بتی شیرینکلامی خردسالی
ظریفی مهوشی آشوب شهری
ملیح ذوالمحاسن و المعالی
هوالسفاح سفاک الدمائی
هوالفتان فتاک الوصالی
شفاهک قد تروی کالشقایق
و صدغک قد تلوی کالحبالی
به رویت غازه با خون شهیدی است
ثغورک ام اقاح ام لالی
نصیبی من وصالک نیل طیف
سلوی عن جمالک بالخیالی
مرا هرگز به خاطر نگذرانی
و غیرک قط لم بخطر ببالی
تو گشتی شمع بزمافروز اغیار
و انی بت فی وهم اللیالی
گر او برکند بنیادم مبیناد
بنای حسنش آسیب زوالی
بود روز من و مویش شب تار
حواجبه و شخصی کالهلالی
ز هجرت دوست جانم سوخت اسرار
بحد رق اعدالی لحالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربیات و آموزههای خود در زندگی میگوید. او اشاره میکند که در مدرسه و زیر نظر استاد تنها غم عشق را فرا گرفته و بقیه چیزها را از زندگی و عشق آموخته است. شاعر به زیبایی محبوب خود (سرو قباپوش) اشاره میکند و میگوید که همه عشق و احساساتش را به او تقدیم کرده است. همچنین از مستی و عشقی که در زندگی تجربه کرده، یاد میکند و میگوید که اینها را از نگاه محبوبش آموخته است. در پایان، او به مشکلات و تاریکیهای زندگی اش اشاره میکند، رغم اینکه تلاش زیادی برای روشنایی و شادی کرده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که عقل و تفکر من تحت تأثیر گفتار شیرین و دلنشین یک کودک قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: شخصی با زیبایی و جذابیت خاص، هوشمند و با مهارت، در بین مردم شهر خود غوغا به پا کرده و ویژگیهای برجستهای دارد.
هوش مصنوعی: اوست که خونها را بریزد و آدمکشی کند، اوست که فتنهگر و سختگیر است.
هوش مصنوعی: موهای تو مانند گلهای شقایق سرخ و لبهایت مثل گلهای یاس خوشبوست.
هوش مصنوعی: صورت تو زیباییای دارد که مانند خون شهیدی در نگاهی است. لبهای تو لالهای خاموش و دلانگیزند.
هوش مصنوعی: من هیچ بهرهای از وصالت ندارم و تنها در خیال خود، زیباییهای تو را مینگرم.
هوش مصنوعی: من هرگز به خاطر تو از خودم نگذشتم و هیچگاه اجازه ندادهام که به من آسیب برسانی.
هوش مصنوعی: تو همچون شمعی هستی که محفل دیگران را روشن میکند و من در خیال شبهای گذشته به تو فکر میکنم.
هوش مصنوعی: اگر او بنیان وجود مرا از جا بکَند، بنیاد زیباییاش آسیب نخواهد دید.
هوش مصنوعی: روز من همچون شبی تار و سرد بود که در آن، موی او مانند شب تیرهای بود و خود او همچون هلالی درخشان میدرخشید.
هوش مصنوعی: از دوری دوست، جانم به شدت رنج میکشد و رازهایم به حدی رسیده که نمیتوانم حال و احوالم را بیان کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین زرد و نوان مانند نالی
نکردهستم غم دلبر غزالی
نه آنم من که خنبانید یارد
مرا هجران بدری چون هلالی
نه مالیده است زیر پا چو خوسته
[...]
نگر تا از بلای او ننالی
که گر نالی ز ناله بر محالی
الا تا بر زمین و بر حوالی
ز دیبا گسترد نیسان نهالی
مبادا گیتی از دو شاه خالی
ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی
ز هر دو خصم پست و دوست عالی
[...]
مرا وقتی خوشست امروز و حالی
قدحها پر کنید و حجره خالی
که داند تا چه خواهد بود فردا
بزن رود و بیاور باده حالی
رهی دلسوزتر از روز هجران
[...]
بنانک مستعد بالنوال
و شأنک غالب فی کل حال
تو آن شاهی که اقلیم خرد را
خجسته طالع و فرخنده فالی
و امرک لو خصصت به الثریا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.