راه خواهی رخت بر دریا فکن
کام جوئی قید من و مافکن
بلبلی تو لال چون توسن مباش
شورشی در گنبد مینا فکن
لا احب الافلین گو چون خلیل
چشم دل بر شاهد یکتا فکن
خواهی ار آذر گلستان گرددت
خیز و نعلین دوکون از پافکن
تاکیت درچاه طبع اسرار جااست
رخت سوی عالم بالافکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لحظه آن سنبل از گل وا فکن
واتشی در پیر و در برنا فکن
پرتوی از نور رخسارت بتاب
غلغلی در عالم بالا فکن
زاب آن چاه زنخدان چو سیم
[...]
خیز و از می آتشی در ما فکن
نعرهٔ مستانه در بالا فکن
چون نظیرت نیست در دریا کسی
خویش را خوش در بن دریا فکن
خون رز بر چهرهٔ گل نوش کن
[...]
خویشتن یکباره در دریا فکن
یا ز باکو رخت بر صحرا فکن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.