گنجور

 
حکیم سبزواری

آنکه شیران را کشیدی در شطن

وآن که پیلان را نشاندی در عطن

وآن که جا کردی به فرق فرقدین

بلکه بالاتر ز فرقد یا پرن

نی همین اقلیم ظاهر را شه است

هست میر ما ظهر مع ما بطن

نی همین مهر جهان را صورت است

ملک معنی را بود پرتوفکن

خاتم الملک سمی الخاتم

قلبه مرآت ذات ذی المنن

الذی خیر القرون قرنه

قرن ذی القرنین و الویس قرن

شاهدان کآورده تاریخ جلوس

عهدهٔ خیر قرون کلک من

چون نهد در رزمگه پا خصم را

در بنای هستی افتد بومهن

در خراسان یک شرر قهرش کنند

مرغزاران هری شد مرغزن

چارمین شاه است از قاجار کو

علت غائی بود زان چار تن

شد چهل سال و نگفت اسرار مدح

لیک حسن شه بود پیمان‌شکن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode