طالب حق را بگو هرزه مپو
گر خدا جوئی بیا ما را بجو
دامن رهبر بگیرو راه رو
گر همی خواهی که یابی وصل او
در صراط المستقیم معرفت
هم به امر پیررو ای راه جو
ره نمود ارشاد پیرم عاقبت
در مقاماتی برون از گفت و گو
در پس این پرده رو با ما نمود
آنکه می جستیم عمری کوبکو
در ارادت گر قدم خواهی نهاد
دست از ما و منی اول بشو
در مقام حال کی ره میدهند
تا نگردانی ز قیل و قال رو
عاشقی را چاره صبر آمد ولی
جان مشتاق لقا را صبر کو
ای که میجوئی رفیقی در طریق
هرچه جوئی جز اسیری را مجو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره جستجوی حقیقت و عشق به خداوند است. شاعر از جویندگان حقیقت میخواهد که به ریشهها و پیران عالم توجه کنند و از آنها راهنمایی بگیرند. او تأکید میکند که برای رسیدن به وصال الهی باید از خودخواهی و Ego فاصله گرفت و بر روی مقامها و حالات معنوی کار کرد. همچنین، او صبر را به عنوان یک ضرورت برای عاشقان معرفی میکند و یادآور میشود که در مسیر عشق هر چه بیخبر از تنهایی و اسیری در جستجوی رفیق باشیم، بهتر است.
هوش مصنوعی: به کسی که دنبال حقیقت و حق است بگو که حواسش را پرت نکند و بیهوده به دنبال چیزهای غیرمعروف نگردد. اگر به دنبال خدا هستی، پس بیایید و ما را پیدا کن.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به معشوق، باید از راهنمایی و هدایت یک رهبر بهرهمند شوی؛ اگر واقعا میخواهی به وصال او برسی، دامن او را بگیر و از او پیروی کن.
هوش مصنوعی: در مسیر درست و مستقیم شناخت، باید به دستور و راهنمایی پیشوای خود توجه داشته باشی ای جوینده راه.
هوش مصنوعی: نصایح و راهنماییهای پیر، در نهایت مرا به جایگاههایی رساند که فراتر از کلام و حرفها بود.
هوش مصنوعی: پس از این پرده، آنچه را که مدتها به دنبالش بودیم، به ما نشان داد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در مسیر محبت و ارادت قدم برداری، باید خودخواهی و غرور را کنار بگذاری و ابتدا به مراحل اولیه و پایههای عشق بپردازی.
هوش مصنوعی: در حالتی که فرد در حال و هوای خاصی است، اجازه نمیدهند که او به راحتی از حواشی و سر و صدای بیرونی دور شود و تمرکز کند.
هوش مصنوعی: عاشق را صبر و تحمل مناسب است، اما روحی که مشتاق دیدار محبوب است، چگونه میتواند صبر کند؟
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی دوستی هستی، در سفر زندگی هر چه را میخواهی، جز اسیر و بندگی را نخواه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون فروماندی ز بد کردار خویش
پارسا گشتی کنون و نیک خو
آن مثل کز پیش گفتند، ای پسر،
من به شعر آرم کنون از بهر تو
گند پیری گفت کهش خردی بریخت
[...]
هموم رجال فی امور کثیرة
و همّی من الدنیا صدیق مساعد
هر کسی محراب دارد هر سویی
باز محراب سنایی کوی او
جزو گردد، کل شود، نه کل، نه جزو
صورتی باشد صفت نه جان، نه عضو
ای بکرده رخت عشاقان گرو
خون مریز این عاشقان را و مرو
بر سر ره تو ز خون آثار بین
هر طرف تو نعره خونین شنو
گفتم این دل را که چوگانش ببین
[...]
خویشتن مشغول گردانم بدو
ور سنان انصاف بستانم از و
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.