گنجور

 
اسیری لاهیجی

جهانرا حسن رویت داد آئین

عدم را گنج هستی کرد خودبین

چو نور مهر عالم سوز رویت

عیان آمد، نهان شد ماه و پروین

به تعلیم غم عشق تو گشتم

بفن عاشقی مفتی در دین

چه عشق است این که در عمری ز شوقت

نیامد عاشقانرا سرببالین

چنان محوم در انوار جمالت

که نه تلوین میدانم نه تمکین

فراغت از دو عالم داد عشقم

کنون پروای آنم نیست یا این

اسیری شد چنان مست می عشق

که جز مستی ندارد هیچ آئین

 
 
 
عنصری

باید که تو اینقدر بدانی بیقین

کان کو چو تویی برآرد از خاک زمین

ناخواسته داد آنچه بایست همه

ناگفته دهد هر آنچه آید پس از این

ابوسعید ابوالخیر

در راه یگانگی نه کفرست و نه دین

یک گام زخود برون نه و راه ببین

ای جان جهان تو راه اسلام گزین

با مار سیه نشین و با ما منشین

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
مسعود سعد سلمان

از کفر کشد زریر شیبانی کین

آباد کند زریر شیبانی دین

بر چرخ نهد زریر شیبانی زین

این مرتبت زریر شیبانی بین

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
خیام

رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین

نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین

نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین

اندر دو جهان کرا بود زهره این

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از خیام
عمعق بخاری

مردان سازند جای در خانه زین

باشند زنان خانه نشین همچو نگین

بر عکس بود کار من بی دل و دین

در خانه زین زن و منم خانه نشین

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه